چقدر وقت ما صرف آدامسهای بادکنکی شد.
بعضی شعرهایشان را
به مینا و آیدا و سوزی تقدیم می کردند.
احمق تر ها برای گرفتن نوبل
به شبکه های بی بی سی و واشنگتن دخیل می بستند.
امروز هم بینش هنرمندان
از سقف تالار ها بالاتر نمی رود.
بهار برای مردم آواز می خواند.
خدا برای مردم نقاشی می کشد.
نقاشها فکر می کنند ، زندگی یعنی فتح قله پیکاسو.
خطاطها برای خدا خط و نشان می کشند.
قصه نویسهای شنگول
در زمستان هم حبه انگور می خورند.
شاعران را میل جاودانه شدن کور کرده است.
شاعران کم حوصله شده اند .
می ترسم روزی به نام تمدن
به گردن بعضی زنگوله بیندازند!
می ترسم شلوارهای جین و چارلی کار دستمان بدهد
و شکلاتهای انگلیسی دهانمان را ببندد.
گاوهای چشم چران،آزادانه در خیابان می چرخند
پسر خوانده های مایکل جاکسون به دانشگاه می روند.
اینیشتن بی خوابگاه می ماند،
دیوار مسافرخانه های ناصر حسرو
فرمول نسبیت را ازبر می کند.
بوفالو های آمریکا خلیج فارس را شخم می زنند.
برادرم با پوتینهای کهنه سربازی اش
بسیج می شود
مادرم آب و آیینه و قرآن می آورد
پدرم فالله خیر حافظا می خواند
اما بعضی خاطرشان جمع است
که ناوگان آمریکا
به استخر های سرپوشیده شان کاری ندارد.
کامبیز خان دوست دارد پسرش را آلفرد صدا کتد.
آلفرد فکر می کند
از دماغ فیل افتاده است
برای همین می خواهد به هندوستان پناهنده شود!
گیتی گیتار را ترجیح می دهد .
سوزی بی آنکه خجالت بکشد
نامه بوی فرندهایش را برای مادرش می خواند.
رادیو از ماووت می گوید
مادرم آماده می شود به بهشت زهرا برود.
امروز پسر همسایه مان شهید شد
اما این باعث نمی شود که ساسان
دوستانش را به قهوه و اسب سواری دعوت نکند
و برای سگش بستنی نخرد.
شاپور خان اما عاشق فیلمهای سرحپوستی ست
و این را از افتخاراتش می داند
که در امریکا ، همبرگر را درست تلفظ می کرده است.
شاپور خان به مشتری هایش سیگار وینستون تعارف می کند.
و مطمئن است که قیمت سکه و طلا
پایین نمی آید.
او فکر می کند هنوز هم خرمشهر
دست عراقیهاست!
و چقدر خوشحال است که پسرش را معاف کرده اند.
به خانه بر می گردم
تلویزیون دعای نامها و نشانه می خواند
بعضی اوقات خاموشی هم چیز بدی نیست.
امسال به ساعتهای کاسیو اطمینان کردیم
و نماز صبحمان قضا شد !
بیا به آفتابی نهج البلاغه برگردیم
چرا نهج البلاغه را جدی نمی گیریم؟
مولا ویلا نداشت
معاویه کاخ سبز داشت
پیامبر به شکمش سنگ می بست
امام سیب زمینی می خورد
البته به شما توهین نشود
بعضی برای جنگ شعار می دهند
و خودشان از جاده شمال به جبهه می روند.
قسمتهایی از شعر مولا ویلا نداشت علیرضا غزوه
موضوع: